موسسه پژوهش اجتماعی ترایکانتینِنتا
ترجمه: خسرو صادقی بروجنی
مقدمه مترچم
آیفون زیبا، جذاب، باکیفیت و دارای قابلیتهای زیادی است. چندان ارزان نیست و خریداری، نگهداری و تعمیر آن نیازمند سطحی از توان اقتصادی است. تصاویر باکیفیتی را میتوان با آن ضبط کرد. تکنولوژیاش پیشرفته است و هر سال از یکی از مدلهای جدیدش رونمایی میشود. آیفون اغواکننده است. سرمایه با گرایش نزولی نرخ سود هم مانع اصلی خودش برای رشد بیشتر است و هم تولیدکنندگان ارزش را استثمار میکند؛ از این رو نیازمند اغوا و ایجاد جذابیت است.
آیفون این هدف را برعهده گرفته تا به جای سرکوب، اغواگری کند. برخورداری از آن برای بسیاری شأن اجتماعی به همراه دارد و محرومیت از آن ممکن است یک انگ اجتماعی و طبقاتی از طرف گروهِ مرجع تلقی شود. سیب گاززدهای که یادآور خرج انسان از بهشت است، امروز میتواند به نوعی جواز ورود شما به بهشت سرمایهداران باشد! ممکن است این تعابیر را اغراقگویی تلقی کنید اما حتماً با من هم عقیدهاید که استیو جابز، بنیانگذار و مدیر اجرایی شرکت اپل، توسط رسانههای مسلط در قامت پیامبری معصوم و دانشمندی نخبه تصویر میشود؛ ابرمردی که الگوی پیشرفتهترین سطح تکنولوژی و پیشرفت است و اپل، آیفون، آیپد در نام او خلاصه میشود. اما این همه واقعیت نیست.
به راستی اپل چگونه به جایگان کنونیاش رسید؟ تولید، چگونه ویژگی «جهانی» یافت و این جهانی شدن تحت سلطه سرمایه چگونه یک معدنچی بومی در آفریقا و یک شهروند جهان اولی را هم سرنوشت ساخت؟ اپل در زنجیره جهانیِ کالا تنها نیست. کالاهای دیگری نیز هستند که وضعیت مشابهی دارند. همین چند سال قبل بود که پیمانکارانِ معروفترین و شیکترین برندهای جهانی پوشاک در بنگلادش فاجعه آفریدند. فاجعهای که مسئولیت مستقیم آن بر عهدهی سفارش دهندهای است که به هر قیمت میخواهد هزینه تولیدش را کاهش دهد.
تحقیق پیش رو تلاش دارد با نگاهی کلیت محور، ارتباط میان جزئیات تولید جهانی را در آیفون نشان دهد. کم نیست مطالبی که به روش تحلیل مارکس و محاسبه نرخ استثمار میپردازند. همچنین کم نیست گزارشهای متعددی از مراکز بینالمللی مختلف که از وضعیت مرارتبار کارگران اپل در کشورهای جهان میگویند. اما به یقین اندک مطالبی هست که واقعیتِ جهان امروز را دستمایهی رفتن به ریشههای نظری و تحلیلی قرار دهد و پیوندی معنادار، موثر و گویا میان این دو برقرار کند.
تحقیق موسسه پژوهش اجتماعی ترایکانتینِنتا (Tricontinenta) با بیان ساده، ملموس و مبتنی بر اطلاعات و آمار واقعی تلاش دارد درک درستی از مفهوم نرخ استثمار را توضیح دهد و آن را در نمونهی ملموسِ آیفون محاسبه کند. این مطلب به خوبی نشان میدهد استثمار یک مفهوم ذهنی و انتزاعی نیست که فقط مربوط به احساس و ادراک کارگران باشد بلکه یک تعبیر کاملاً علمی و از نظر کمّی قابل محاسبه است.
این نکته که کارگران اپل ۲۵ برابرِ کارگران نساجی انگلستان در قرن نوزدهم استثمار میشوند ممکن است در نگاه اول شبیه به یک شوخی و یا اغراقگوییِ فردی بدبین و سیاهاندیش باشد که تلاش دارد به هر قیمتی سازوکارهای موجود را زیر سوال ببرد، اما محاسبات این مطلب بر پایهی واقعیتهای موجود در روند تولید چیزی دیگری میگوید: نرخ استثمار نه فقط در وضعیت مجردِ کارگران بلکه در رابطه نسبیِ کار و سرمایه و بهرهمندی هر یک از مزایایِ تولید سنجیده میشود.
ادامه مطلب: نرخ استثمار (مورد آیفون)، ترایکونتیننتا